من بیست سالمه تازه شیش روزه عقد کردم
امشب تو خونشون یه بحث کوچیک با شوهرم کردم با اینکه شوهرم خیلی دوسم داره، یهو پدر شوهرم پرید وسط بهم فوش داد بلند شد منو بزنه دوییدم در خونه رو باز کردم پریدم تو کوچه اینام پشتم دوییدن خیلی ترسیدم خودمو زدم ب غش کردن شوهرم بغلم کرد ترسید، پدرشوهرم همچنان داشت بهم فوش میدیاد یبار دیگ اومد حمله کنه دوییدم سر خیابون داد زدک شوهرم اسنپ بگیره
تا حالا اینجوری ندیده بودمش خیلی مهربون بودن شیش روزه عقد کردم عوض شدن، میگفت گوه میخوری میری از خونه بیرون، طوریکه شوهرم داشت بغلم میکرد ارومم کنه