2777
2789
عنوان

احساس گناه بخاطر منفعل بودن

253 بازدید | 4 پست

سلام من دوستی داشتم کاش میشد دستم بهش برسه  از دزدی کرده بود و فرداش یا پس فرداش وسایلم پیشش بود بهش گفتم این ماله من پیش توعه گفت نه این ماله داداش کوچیکم بوده تو داری بمن تهمت میزنیو این حرفا بهم هدیه داده تازه بمن گفت اگه خواهرش ازم پرسید بگم من بهش هدیه دادم که حسودی نکنه آخه من احمق با خودم نگفتم این خودش ی مدرکه و من همش خودمو سرزنشت میکنم چرا هیچ کاری نکردم چرا هیچی نگفتم چرا حتی ی ذره عقل تو کله من نبود الان فکر میکنم که اونقدر از رفتار بی حیای این آدم شوک شدم خودمم مثل اون در مورد خودم فکر میکردم حق به اون میدادم باورم نمیشه خیلی احمق بودم خیلی خیلی خیلی واقعا نمیدونم نمیدونم چطور انقدر احمق و بی بخار بوم د انقدر منفعل بودم دوستم رسما منو گاو فرض کرده بود یا خودش گاو بود نمیدونم اما خیلی خیلی ناراحتم هر کاری میکنم این خاطرم پاک نمیشه همش دلم میخاد برم اون لحظه و حقشو بزارم کف دستشگ واقعا از خودم متنفرم بعضی وقتا اون این جریان یادم میاد اعتماد به نفسم داغون شده خیلی از خودم متنفرم💔حتی ی مدادم همین شکلی ازم برداشت البته هر دوشو باهم برداشته بود من نمیدونستم دزده وگرنه مراقب بودم چند سال از اون ماجرا گذاشته و بدرترین خاطره زندگی منه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اون وسایل ارزش زیادی نداشته.عوضش تو درس عبرت بزرگی گرفتی

نمه ارزشو من داشتم که خودمو احساساتمو نادیده گرفتم و سکوت کردم چون فکر میکردم آبرو میره و مردم در موردم بد فکر میکردن بیشتر از همم میترسیدم تنعا بمونم چون حس میکردم هیچ کس دوستم نداره  

میشه درس عبرت واست خودتو سرزنش نکن

آره ولی چرا انقدر دیر اتفاق افتاد ی سال چرا سکوت کردم دلم براش سوخت  تنها بودم هیچ دوستی نداشتم نمیدونم چرا همین داره آزارم میده نیمتونم باور کنم نمیتونستم حقمو پس بگیرم و این کارو نکردم میتونستم اما نکردم اون لوی بیشتر آزارم میده دومیم خیلی زیاد تنها چیری که ذهنم مونده خاطرشه و اینکه هیچ کاری نکردم رفتارم باهاشذعوض شد اما چون خیلی تنها بودم باهاش قطع رابطه ام نکردم شایدم چون بغل دستیم بود نمیدونم چرا این مسئله انقدر تاثیر بدی تو روحیه و اعتماد به نفسم گذاشته بارها آرزو کردم دوباره برگردم به اون زمان اون موقع ضعیف بودم فک میکردم دوست داشتن همه چیزه الان اصلت باورای او موقع رو ندارم اگه من الان برمیگشت اون زمان ی جوری به خدمتش میرسیدم تا عمر داره همچین غلطی نکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792