تو دوران دوستیم قرار ازدواج داشتیم ازهم جداشده بودیم چون بابام گفته بود من اینو قبول نمیکنم و مخالف بود ماهم جداشدیم بعد دو روز اومد پیام دادکه من میخوامت پشیمونم میخوام با بابات حرف بزنم
بچها نمیدونم چیکارکنم بابام خیلی عصبیه و میگه این پسر رو قبول نمیکنم
اونم میگه من باهاش حرف میزنم
ولی قبلش که یجور دیگ حرف میزد و میگفت توروازدست بدم بهترازاینه زیربار حرف زور برم😕
اخه بابام گفته بود حق طلاق بده بهش خونتم تهران باشه شغلتم تهران باشه این میگفت نه
حالا میگه نه من حرف میزنم با بابا راضیش میکنم
استرس گرفتم😥