2777
2789

دختری که معلمه و جدا شده بچه نداره ولی دو ماهم زندگی مشترک داشته هم حجابش کامله هم خانواده داره هم مهربونه چند درصد مورد پسند اقایون هست ؟؟من بعد طلاق خیلی امیدواریمو از دست دادم خیلی حتی حس میکنم کسی منو لایق خانواده خودش نمیدونه🥹😔

عزیزم علت طلاقتون چی بود؟اگه دوست داری بگو

دوست عزیز نظرت را برای خودت نگه دار🌸فارسی را پاس بداریم✨انسانیا اگه سوال داشتید بپرسید🥰 دورقمی هستم😍بسی رنج بردم در این سالِ سیْ عَجَمْ زنده کردم بدین پارسی✨

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شما با طلاق بازم از سرشونم زیادید عزیزم. اینکه زندگی موفقی نداشتید دلیل نمیشه لایق نباشید. 

زن بودن یعنی هر روز با کلیشه‌ای بجنگی که به جای توانایی‌هایت، ظاهرت را قضاوت می‌کند. لطفا به زنی نگویید زیبا. زیبا سازی زنان باعث میشود تواناییها و کرامت انسانیشان دیده نشود. به بازیگر خوب زن نمیگویند چه عالی بازی کرد، بلکه متاسفانه میگویند زیباترین زن است. نگوییم زنها احساساتی هستند، چون احساسات لزوما منفی نیستند و انسان خالی از احساس، وجود ندارد. به این بهانه، زنان را سرکوب نکنیم. 🦢 کودک، یک انسان کوچک نیست. یک انسان کامل است که هنوز در حال رشد است.در خانه، فرزند فقط نیاز به غذا و لباس ندارد.او به احترام نیاز دارد، به امنیت روان، به محبت بی‌قید و شرط.او حق دارد نظر داشته باشد، حتی اگر بچه است.حق دارد اشتباه کند، بدون این‌که خجالت‌زده یا سرزنش شود.حق دارد شنیده شود، حتی اگر هنوز بلد نیست جمله‌هایش را درست بسازد.حق دارد خودش باشد، نه شبیه خواسته‌های والدینش.هیچ خانه‌ای کامل نیست، اما خانه‌ای که در آن کودک احساس ارزش، امنیت و عشق کند، خانه‌ایست که آینده را می‌سازد.

نمیدونم

برامم مهم نیس بدونم اقایون چجور میپسندن

ولی خودم اینجوری می پسندم که بهترین خودم باشم

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز