بچه ام مریضه خانواده شوهرم دعوت کردن به خاطر بچه ام نتونستم برم شوهرم از سرکارش رفته به منم نگفته میرم از بقیه شنیدم شما باشید ناراحت نمیشین ؟
فراووووون
حداقل خبر میداد
خیلی زیاد فراوان
معلومه ک ناراحت میشم
از چیزی که از خودم سراغ دارم همسرم بابت دوساعت مهمونی دوروز دعوا رو به جون میخره
مگه بچه رو من از خونه بابام آوردم که من نگهش دارم اون بره مهمونی
واسه مهمونی رفتنش نه
واسه اینکه بهم خبر نداده اره
شاید فکر کرده شما هم رفتید
یبار شوهرم رفت بچمونو از خونه خواهرش بیار نشسته شام خوردن اومدن
دیدم خواهر و مادرش دارن نصحیت میکنن که چرا بدون زنت موندی من دیگه حرفی نزدم
ناراحت میشم
چون غیر مستقیم داره به بقیه میگه من به همسرم احترام نمیزارم و بقیه هم به خودشون اجازه بی احترامی میدن
خوش به حالت خواهر و مادرش آدم هستن نصیحت می کنند مادرشوهر من که اگه من نرم زنگ میزنم شوهرم تو بیا اونا نمیتونن بیان تو بیا غذا بخور حالا برای اونا هم بخور دوبار تا حالا رفته بدون من دیده من چقدر ناراحت شدم ولی فکر کنم براش مهم نیست
کارش واقعا بد بوده
خیلی بد
اصلا قابل توصیف نیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
