مدتی بود شوهرم حسابی به ما بی توجه بود هر چی میگفتیم حرف بزن لااقل با ما تو خونه تنهاییم و حوصله مون سر میره اهمیتی نمیداد کم کم هم من هم بچه ها داشتیم افسردگی میگرفتیم تا اینکه نمیدونم چی شد که به ذهنم رسید یواشکی به تلفناش گوش بدم و سر از کارش دربیارم چون تو محیط کاملا زنونه بود یه بار خودمو به خواب زدم و اون تماس گرفت با کسی دیدم خیلی صمیمی حرف میزنه ولی کاری حرف میزد یکبار دیدم داره عکس پروفایل خانمارو تو تلگرام نگاه میکنه و هی با خودش میگه قربونت بشم جووون جووون و.... یکبار دیدم با یکی حرف میزد و ازینکه نتونسته بود خبر ماموریتشو بهش بده عذرخواهی میکرد ولی تو صحبتاش حرفای عاشقانه نبود ولی صمیمانه و خودمونی بود
ازونجا خیلی ازش بدم میاد و یک کینه و نفرتی ازش گرفتم نمیدونم چه کنم
میگم شاید همع مردها همینطورن و اشتباه از من بوده که با کلک به حرفاش گوش کردم
خیلی خشم دارم ازش دلم میخاد یه کاری کنم دلم خنک بشه