راستش من بغیر جمعه همش کتابخونم و فرصت بیرون رفتن و تفریح چندان ندارم بابام هم که اغلب خونه نیست بخاطر شغلش بعد الان هم هوا خوبه من خیلی دلم میخواد بریم بیرون نزدیکمون پارکه به مامانم گفتم قبول کرد گفتم یه سر هم بازار بریم خونمون مرکز شهره بعد همیشه خدا میگه نه ۴۵سالشه ولی تکرر ادرار داره میگم ایزی بپوش بهانه میاره میگه پامم درد میکنه اخه منم بخدا پوسیدم من الان سن گشت گذرمه تفریح امه با این وضع که درس دارم خیلی کم فرصت میشه خودمم میخوام با مامانم برم چون خوش میگذره با رفیقامم که مات کردم بخاطر سمی بودنشون شکا الان حق و به کی میدید؟!
منم درکش میکنم بخدا حتی خودش که میخواد بره خونه فامیل اینا مسیر پنج دقیقه رو با اسنپ میره ولی خوب انقد بد کردن بدنش هم بده دیگه خودشم روحیه اش ضعیف شده به حرف من یکیم اصلا گوش نمیده