سلام
یکم تنوع بدیم
چه جوری مخه عشقتون یا الانکه همسرتون شده رو زدید
ناقلاها رو کنن
رک و راست بهش گفتم دوست دارم😍😍
هیچی اصلا ندیده بودمش. همسایه هم بودیم😐😐بعداومدن خواستگاری تازه دیدمش
با مهربونی
الان همه میگن اونا مخ مارو زدن😂😂😂
خودم بودم و بس
ولی اون سعی کرد خودش رو خیلی موجه و عاشق نشون بده ... در کل راضیم ازش
چهارسال خواستگارم بودبابام قبول نمیکردتا سال آخری به بابام گفتم دوستش دارم بزاربیاد بابامم به خاطرمن قبول کرد
بهش گفتم ازت خوشم اومده
من دانشجو بودم اون استاد بود
یه بار مهمون کلاسش بودم
با دست پس زدم با پا پيش كشيدم😀😀
قصه آشنایی ما خیلی جالب بود خاله ی من با پسر عموی شوهرم دوست شدن قرار دومشون بود که منم با خالم رفتم شوهرمم با پسر عموش دفه اول انقد ازش بدم‌اومد که نگو.چندباری باهم رفتیم بیرون تا کم کم از هم خوشمون اومد شوهرم به پسرعموش گفت که میخواد با من دوست بشه.و این مدلی باهم دوست شدیم.
هنوز باهاش اشنانشدم نمیدونم کجاس گور به گور شده😒😒😒😒😒
پسرعموم ک الان همسرمه هی بهم زنگ میزد و پیام میداد ولی من پا نمیدادم بعد یروز بهم زنگ زد گفت دارم میام خواستگاری منم هی ناز می کردم می گفتم ن
اون مخ منو زد😂پس داییم بود
اصلنم ازش خوشم نمیومد ن اینکه متنفر باشما تحویل نمیگرفت آدمو مغرور بود منم خوشم نمیومد
ی روز کلا رفتارش عوض شده بود خونه داییم بودیم واسم غذا میارد شکلات میداد خودمم احساس کرده بودم بعدش از اون روز دوس شدیم🙊🙈
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
