شرطتتون تو ازدواج چی بود؟

میدونم ولی سوالای جالبی هم داره    من خیلیاشو از نت در آوردم مثلا من 4 ماه بعد  از عقد فمیدم شوهرم چیا داشته چیا نداشته  یا مثلا هننننننوز بعد از 1 سال نمیدونم چقد حقوق میگیره  مهمم نیس واسم فقط ناراحتم چرا نگفتم باید بعصی وقتا یه مبلغی به حساب همسر دلبندتان واریز کنید      و همچنان بعد از یک سال من هزار تومنم ندیدم ازشون 😑😐

بله و توقعاتتو بگی مثلا بگو  بعد از عقد  شما   میدونی باید به حساب همسرتون  پول واریز کنی یا  خودتون بدید بهش  من نگفتم الان عین هاپو پشیمونم احتیاج مالی ندارما ولی موعظفه  ولی به روی مبارک نمیاره مثلا دلم میخواست بعصی وقتا یه مقدار بده بگه برو واسه خودت یه چی بگیر  فقط تو مراسما (اعیاد شب یلدا )خرید کرده واسم  اونم   یکی دو قلم (طلا بوده اونم چون رسمشون بوده)

بنظر من باهاش برو بيرون 

ببين طرز برخوردش چطوره

كجا ميبردت 

چي ميخره برات

اينطوري ميتوني بفهمي خسيسه يا نه؟ و ملا چه جور ادميه

و نظر من اينه كه سعي كن همه چي رو مشترك كني 

نه اينكه پول بگيري يا فلان

بگو من دوست دارم براي ازدواج تبديل به ما شيم نه من و تو!!!

ببين دوره نامزدي و عقد و غيره يه دوره گذراست 

شايد سختي هايي هم باشه ولي موندني نيست

تنها چيزيزكه ميمونه رابطه اي هستش كه تو و همشرت داريد ميشازيد پس پايه اش رو اونطوري بزار كه دوست داري

پس اول ببين چه جور ازدواجي دوست داري

چه رابطه اي دوست داري بين تو و همسرت باشه؟

2 تا چیز از نظر اخلاقی از اول بهش گفتم هنوزم بعد از 8 سال پابرجاست یکی اینکه پیش فرض بر این هست که من اصلا بچه نمی خوام مگه اینکه تصمیمم عوض بشه .دوم اینکه من آزاد می خوام زندگی کنم مثل مجردیم. هنوزم وقتی می گه دوستت دارم ،می گم بگو آزاد دوستت دارم 😶

تو عقد هم پدر و مادرش خیلی دخالت می کردن کاری باهاشون کردم که گریه می کردن😐

میگم چون راهش دوره و امکان رفت و امد و شناختش رو نداری ریسک نکنی سریع قبول کنی

دوست من با یه پسری از امریکا اشنا شد 

پسره یک ماه اومد ایران واسه اشنایی

میگم واسه خودت و ایندت ارش قایل باش

شناخت واسه ازدواج فرق داره با شناخت از قبل

خودم خاستگار داشتم از فامیل و تجربه دارم ک میگم

چجوري؟ 😳

2 ماه قبل از عروسی زدم به سیم آخر و پام رو کردم تو یه کفش و گفتم طلاق می خوام علتش رو هم فقط دخالت های پدرشوهر و مادر شوهر و بچه ننه بودن شوهرم می گفتم.کارت های عروسی رو هم پخش کرده بودیم شروع کردن به التماس و ...اما من کوتاه بیا نبودم .کار به 10 جلسه مشاوره کشید هرچی لیاقت شون بود بارشون کردم .5 تا شرط هم گذاشتم عروسی رو هم مجبور شدن تالار رو کنسل کنن خسارت بدن و عروسی 4 ماه عقب افتاد .اما الان 6 ساله دارم نفس راحت می کشم.مادرشوهرم که به خدا و قرآن قسم می خورد و دروغ می گفت ،به پام افتاده بود التماس می کرد و....

افرين به قدرتت! 

من كه از اينكارا بلد نيستم

اصلا زبون دفاع از حق خودمو ندارم😔

منم تا 1 سال اول اصلا هیچی نمی گفتم همش غصه می خوردم و خودم رو داغون می کردم یهو قاطی کردم حساب کار دستشون اومد