آی وی اف

این ماه قراره آی وی اف انجام بدم 

یعنی انتقال جنین 

انشالله مثبت بشه 

امروز رفتم مرکز برای سونو گفتن ضخامت رحمت ۸ هست و شنبه دوباره بیا سونو انجام بدیم 

من فکر میکردم شنبه یا دوشنبه انتقال و انجام میدن 

ولی افتاد به چهارشنبه هفته بعد

داروها رو طبق همین هفته باید بخورم 

داروهام استرادیول ،رئوفولیک و فرتیل سی ام و آسپرین 

البته اوزیل چون یه چند عدد مونده از قبل خودم سر خود دارم میخورم 

زیر شکمم هر روز با روغن سیاه دانه ماساژ میدم 

به امید اینکه انتقالم مثبت بشه انشالله 

میخوام کارهامو هر روز بنویسم برای دل خودم 

به کسی نگفتم که میخوام انتقال جنین انجام بدم مامانم اینا نزدیکم نیستن و نمیتونم برم خونشون چون خونشون با من ۲ ساعت فاصله داره 

خونه خودم طبقه اوله و بدون آسانسور باید دوهفته توخونه قرنطینه باشم 😮‍💨

کسی انتقال انجام داده که مثبت بشه 

چه کارهایی انجام دادین که مثبت شد 

سلام 

امروز دوباره رفتم سونو گفتن همه چی خوبه واسه چهارشنبه انتقال میدن

از فردا باید دوتا شیاف و یک آمپول پروژسترون بزنم 

گفتن استرس نداشته باشی و مثانه ات هم نیمه پر باشه یعنی درحد انفجار نباشه

چهار شنبه صبح ساعت ۷ باید برم مرکز 

از الان استرس دارم شدید نمیدونم باید چطوری استرس و از بین ببرم 

استرس تمام وجودمو گرفته .هرشب خواب بچه میبینم 

نمیدونم چطوری باید استرسمو از بین ببرم 

خدا کنه مثبت بشه 

فردا انتقال دارم انقدر استرس دارم که خوابم نمیبره 😔

امروز ساعت ۷ رفتم مرکز واسه انتقال چند تا برگه امضا کردم و گفتن برو طبقه پایین باشوهرم رفتیم متاسفانه شیاف یادم رفته بود استفاده کنم  😔همسر جان و فرستادم دوباره خونه شیاف و آورد ساعت ۸ و نیم شیاف پروژسترون استفاده کردم و رفتم واسه انتقال گفتن دکتر ساعت ۹ میاد واسه انتقال .مامایی که یکی از بیمارا رو اماده میکرد واسه انتقال اومد گفت مثانه ات پر باشه ‌گفتم پره گفت ببین الان من میخوام به اون خانمی که داخله سروم وصل کنم چون مثانه اش خالیه و من مجدد آب خوردم وقتی اون خانم و از اتاق انتقال آوردن منو بردن اتاق انتقال وقتی پرستارا منو برای انتقال آماده کردن دکتر اسم فامیلمو پرسید و با بسم الله جنین ها روانتقال داد تقریبا یه ربع در همان حالت بودم که بعدپاهامو باز کردن و تخت و عوض کردن و دراز کش تا ساعت ۱۱ منتظر بودم ساعت ۱۱ فشار به مثانه ام اومد و مجبور شدم برم سرویس ساعت ۱۱ و نیم گفتن به همراهت زنگ بزن بگو کارهای ترخیصتو انجام بده 

پرستار امدو آمپول پرژسترون و زد و گفت میتونی بلند شی و لباساتو بپوشی 

ساعت دوازده مرخص شدم آمدم خونه نهار دوتا تخم مرغ آبپز خوردم و دراز کشیدم 

انشالله مثبت بشم ولی امیدی ندارم 

چون اون خانم سرویس نرفت فقط من رفتم خیلی ناراحتم 😔

نزدیک ۲۴ ساعت هست که شما عزیزای دلمو انتقال دادن به رحم مامان 😍خوش اومدین کوچولوهای من لطفا یکم به فکر مامان و بابا باشین و جاتون و محکم کنید بمونید برامون که خدا میدونه چطور بی صبرانه من و بابا منتظر شما هستیم چی پسر باشید چی دختر زندگیمونو زیبا و زیباتر میکنید 😘😍

دلم برای همسرم میسوزه صبح بیدار میشه دنبال صبحونه من و تدارک نهار واسه من میره سرکارش و دوباره ساعت ۷ میاد و دنبال شام واسه من و شستن ظرف و ظروف تمیز کاری خونه شستن میوه و آوردن گذاشتن کنار من و آب گذاشتن 

خدا کنه مثبت بشه 

تورو خدا کوچولوهای من یکم به فکر بابا باشین و مواظب خودتون تو شکم مامان باشین 😍🙏

دلم درد میکنه درست مثل زمانی که چند روز مونده به پریودی پاهامم. درد گرفته وقتی میخوام پریود بشم همین دردا رو دارم یعنی منفی شد انتقالم 😔الان فقط نزدیک دو روزه یعنی تو دو روز مشخصه منفی شده 

حالم گرفته شد 😔شوهرم از خستگی خوابش برد 

خدا کنه اینبار شرمنده اش نشم