سلام .چشم.
البته من در مقابل شما جسارت نمیکنم شما استادین تو این مباحث ما درس پس میدیم خدمتتون.
ولی من حس میکنم در تین مورد چند حالت وجود داره.
این که تا به حال دخترشون از حسی که براشون نسبت به پوشش پدرشون تو جامعه ایجاد میشه چیزی گفتن؟
تا باحال باهاشون در این مورد صحبت کردن که چرا این کارو میکنه؟
آیا عات خاصی داره؟
من فکر میکنم فقط بحث بی حوصلگی نباشه.
یه بار یه بنده خدایی همینطور مندرس لباس میپوشید ما می شناختیمش.
ماشاالله هزار ماشاالله وضع مالیش انقدر توپ بود که هیچی تکونش نمی داد.
ولی یه دست کت و شلوار و بلوز داشت که همیشه با این که پاره شده بود و وصله و پینه داشت اونو می پوشید.شاختمون چندین طبقه خونه ویلایی ماشین ۱۸ چرخ اونم جای یکی دو تا ماشین سواریو.... بهش میگفتیم بابا به خدا زشته بچه هات خجالت می کشن از این طرز پوششت میگفت نه مهم نیست .یه بار من با جسارت تموم بهش گفتم فلانی.
تو رو جان جدت بگو ببینم چرا این کارو میکنی؟
می دونین استدلالش چی بود؟
گفت اخه می دونی چیه؟
درسته خیلی ثروتمندم اما اگه تیپمم مثل مال و اموالم باشه نظر می خورم اینجور لباس می پوشم که اگر مردم دیدنم نگن اوووف چه پولداره و منو از پا نندازن.
متعجب موندم نگاش کردم .گفتم چه طرز فکری.
حالا افکار ادم ها با هم متفاوته.
می خوام بدونم ایا تا حالا در مورد حست باهاش حرف زدی؟
گفتی بهش که چقدر خجالت می کشی از این که تو خیابون نشونس بدن بگن پدر فلانیه؟
درسته رهایی یه راهه اما به نظرم تنها راه باقی مونده و اخریشه.
الان نباید انقدر زود زندگی رو برا همچین چیز پیش پا افتاده ای خراب کنن.
شاید اگر بدونه چقدر خجالت زده میشی سعی کنه خودشو اصلاح کنه البته یه دفعه نمیشه یه ادم که یه عمره یه رفتارو کرده یهو نمیشه تغییر داد کم کم شروع کنین.
پد من اینجور نیست اما یه بار یه شلوار داشت که خیلی هم دوسش داشت ماپرم اونو به عنوان کادو براش خریده بود و بابا هم علقه خیلی خاصی به اون لباس داشت و از اون خیلی خوشش میومد.
اون شلواره پاره شده بود هر سری میداد به مادرم که بدوزدش.
البته بیرون اینجور نمی پوشید ها تو خونه می پوشیدش.
خلاصه.
هی بهش گفتیم بابایی من قلبم درد میگیره اخه تو دونو می پوشی حس میکنم نداری که اونو می پوشی همش.
میگفت نه دخترم از این نوشم میاد با این راحتم.
یه روز روز پدر رفتم لنگه همون شلوارو گیر اوردم و اومدم خونه .
کادو رو دادم به پدرم مشغول باز کردنش که بود یهو شلوارو از این دورو ها بود که زیرش درز داشت و پارچه رو داره یه استارم زیر دستمو انداختم از روی پارچه قسمتی که بالای استره یه جوری پاره اش کردم که دیگه نشه دپختش.
بابام به خودش اومد دید من پاره کردمش.
گفت چرا؟
گفتم یکی لنگه اشو خریدم اونو بپوش عین همن دیگه نپوشش.
خخخخ.
بیچاره پدرم کلی خندید میدونی اون لباس خیلی براش ارزشمند بود.
خیلی زیاد.
منم چون براش یاداور یه خاطره خوب بود لنگه همونو براش خریدم و بعد اون ماجرا دیگه اون شلوارو نپوشید و اونی که من خریدم براشو میپوشه.
حالا کار پدر شما ممکنه علل مختلفی داشته باشه.
اول باهاش حرف بزن ببینیم علتش چیه بعد دنبال راه حل باشیم.
این که ناراحتی نداره.
به هکین راحتی میشه وقتی یه مشکلو حل کرد برا چی انقدر رنجیدی اخه عزیز جان.
بپرس به ما بگو تا کمکت کنیم.