۴۶ اگر اشتباه نکنم
اسپویل کنم برات اخه😂😭
جونید و عموش نامزد مرشدی میشن
واحد یهو میاد تو فیلم بابای جونید مرشد میکشه (پدر بزرگ جونید رو)
بعد واحد مرشد میشه
بسته میمیره
بعد واحد میخواد با زینب ازدواج کنه برای اینکه جونید رو بزنه زمین
یهو زینب میگه از جونید حاملم که با واحد ازدواج نکنه
مویسر کمکش میکنه یه نوزاد پیدا میکنن
بعد کار واحد رو به سختی میسازن و میکشنش
مریم و لونت ازدواج میکنن
سوآوی کور میشه
بعد عزیز میاد(عزیز سر دسته همه اون بیشرفاس
حتی واحدم از طرف اون اومده بود)
عزیز دو تا نوه داره
یه دختر که اون هیچ
یه پسر که میاد با فیضا ازدواج میکنه که بعدن اونم جدا میشه
عزیز هم میزنن زمین
بعد جونید میگه مریم مرشد بشه
ولی نوه پسری عزیز میاد تیر میزنه به قلب مرین و کتف لونت
مریم قلب لازم داره
لونت نجات پیدا میکنه
ولی چند روز بعد سکته مغزی میکنه
قلب لونت رو میدن مریم
اخر سر مریم مرشد میشه
بعد زینب و جونید ازدواج میکنن
و زینب و میرا برای دانشگاه میرن خارج از کشور
بعد میگردنن ترکیه
کل داستان همینه
انقدر چرت بود که خیلی وقتا خواستم نگاه نکنم دیگه
ولی گفتم اینهمشو دیدم بذار تموم بشه دیگه