2777
2789
عنوان

برای تو مینویسم

20 بازدید | 0 پست

شاید فکر کنی فراموشت کردم و اصلا بهت فکرنمیکنم..

ولی مگه میشه فراموشت کرد؟؟

هرچقدرم درگیر زندگی روزمره بشم بازم یه وقتایی مثل امشب یهو بی قرارت میشم و زار میزنم...

مگه میتونم خاطرات بچگیمونو فراموش کنم؟

چرا دیگه مثل قبلنا باهام حرف نمیزنی؟

چرا انقد دور شدی از من؟

یادته طاقت دوری همو نداشتیم؟

یادته مجبورم میکردی باهات فوتبال ببینم؟میگفتی بدون تو صفا نداره

چی شدی یهو...چی به سرت اومد...چرا شماره ت که رو گوشیم میفته میترسم از اینکه جواب بدم

چون الان تو فقط بخاطر یه چیز به من زنگ میزنی و منم میمیرمو زنده میشم تا دست رد به سینه ت بزنم... 

امشب که بازم بعد مدتها پول خواستی و من مجبورشدم که بگم ندارم بازم قلبم برات تیکه تیکه شد...

که چطور باورکنم حرفاتو...که باورکنم پولی که میخوای برای دکتره یا برای مواده؟

قلبم برات تیکه تیکه س که دیگه کسی حرفاتو باورنداره...

هیچوقت فکر نمیکردم که وقتی یه آدم کارتون خواب میبینم بغض کنمو براش گریه کنم...

ولی شد،هممون همینیم الان،

چون میترسیم از روزی که توام اونجوری بشی...

حیفِ تو...حیفِ جوونیت...

خدایا اینا رو اینجا نوشتم که بدونی من هنوز منتظر معجزتم...اگه بخوای میشه...

یعنی میشه من سال دیگه همین موقع بیام بگم که شده؟

که خدا دعاهامونو مستجاب کرده؟

میشه خدایا؟؟؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792