شوهر میخواد دروز در هفته یکشنبه سه شنبه بره باشگاه تا یازده من غریبم تو این شهر مادرشوهرم خونه بغلی باهاشون راحت نیستم معذبم از تاریکیم میترسم اصلا درکم نمیکنه نمیدونم چیکارکنم هرچیم میگم نمیرم میگه مگه چه بدی کردن به تو خسته شدم دوست داره همش شبا بره بیرون
بمون خونه ترس چی بچه که نیستی عزیزم
وقتی ازدواج کردین یعنی بچه نیستین ، یعنی چی از تاریکی میترسم ، این اداها چیه
بگو مگه باید بدی کرده باشن
ادم شب دلش میخواد خونه خودش استراحت کنه
فیلم ببینه
کتاب بخونه
و ...
تا یازده ک چیزی نیست خودتو سر گرم کن من تا صبح تنها میمونم وقتاییکه شب کار باشه
برو پیش روانشناس تا ترس و فوبیات بریزه
من هفته هایی ک بعد از ظهرکاره از ۲ ظهر تا ۱شب تنهام
تو ی ساختمونیم مگه باید برم؟اینجوری راحتم
خب گاهی شبا برید بیرون مجرد نیست اونم که شبا تنهایی بره یعنی چی
اگه خییییلی میترسی مجبوری بری دیگه
اگر میتونی کنترل کنی نرو بگو میخوام خونه رو مرتب کنم
فیلم ببینم و...
فیلم طنز بذار ببین سرت گرم شه
مادرشوهر منم تنها نمیمونه خونه،پامیشه راه می افته
من که میگم خودشو لوس میکنه
مگه آدم بزرگ از خونه خالی و تاریکی میترسه؟
از تاریکی میترسی یعنی چی
چرا گفتی
متوجخ نشدم
یعنی میترسی خونه تنها بمونی؟
خیلی هم خوبه ،چیه تنها تو خونه
من بخوام خونه تنها بمونم نمیزاره خسته شدم والا دیگه
چراغارو روشن کن و فیلم نگاه کن .در رو هم قفل کن راحت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
