2777
2789

یادتونه چند سال پیش یه تاپیکی بود که خاطره اولین بارداری و اینکه چه جوری به همسر گفتینا و ... بود. من اون موقع خودم منتظر بودم. با یه پست می خندیدم با یه پست گریه می کردم. بیاین خاطره اولین بارداریتون و حواشیش رو بگین. بعد از یه روز پر دعوا در نینی سایت این تاپیک می چسبه😆

مهربان ترینم، همسرم، هنوز بعد از این همه سال با هم بودن، سرم که به شانه هایت می رسد و صدای قلبت را می شنوم، مگر دیگر غم جرأت دارد کنج دلم بماند. 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من هفت ماه تو اقدام بودم هر وقت که پریود میشدم حسابی  ناراحت بودم.رفتم دکتر سنو برام نوشت که همه چی اوکی بود.به اسرار خودم برام قرص تحریک تخم داد.و قرص ویتامین برای همسرم استفاده کردم اون ماهم خبری نشد.ماه بعدم خودم باز قرص خوردم داشت از موعد پریودم میگذشت نخاستم به همسرم بگم که الکی دل خوش بشه رفتم یه بی بی چک خریدم هواسم نبود نگا کردم دیدم خرابه بی بی چک.چند روز دیگه ام صب کردم دیدم دردای پریود میادو خبری نیست. گفتم به همسرم اونم رفت چند تا بی بی چک خرید آورد.گفت همین الان باید امتحان کنی من گفتم بزار صب.صب دقیق نشون میده.آزمایشو آوردم خودش گرفت آزمایشو سریع دو خط قرمز افتاد اصلا باورم نمیشد فقط گریه میکردم.خیلی خوشحال شدیم باور نکردم زیاد تا صب امتحان کردم بازم دو خطش سریع افتاد.الان بچه ام سه ماهشه بی بی چکارو نگه داشتم هنوزم

من هفت ماه تو اقدام بودم هر وقت که پریود میشدم حسابی  ناراحت بودم.رفتم دکتر سنو برام نوشت که هم ...

😊😊😊نازی. خدا حفظش کنه. زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه

مهربان ترینم، همسرم، هنوز بعد از این همه سال با هم بودن، سرم که به شانه هایت می رسد و صدای قلبت را می شنوم، مگر دیگر غم جرأت دارد کنج دلم بماند. 

من هم دکتر بهم گفته بود بچه دار نمیشی ذخیره تخمدان نداری سریع باید بذاری باردار بشی ولی اصلا شرایطشو نداشتم گفتم ولش کن چهار ماه بعد از حرف دکتر اقدام کردم ولی باردار نشدم 

ماه بعدش هم همینطور رفته بودیم بیرون شهر جشن سال نو من مدام دستشویی میرفتم ولی به همسرم نگفتم خودم یه کم شک کرده بودم ولی هنوز موعد پریودم نشده بود که بگم عقب افتاده و اینا 

خلاصه چند روز بعدش دیدم پریودم عقب افتاده باز یه چند روز دیگه صبر کردم خودم رفتن یواشکی یه بی بی چک خریدم صبر کردم صبح ساعت ۵ رفتم دستشویی دیدم بله دو خطش قرمز شد دیگه تمیزش کردمو گذاشتمش توی جعبه کادویی خوشگل یه متن خوشگلم نوشتم که بابایی منتظر من باش دارم میام و خیلی دوست دارم جعبه رو هم گذاشتم روی میز روی شکمم هم با خط لب عکس یه پای کوچولو کشیدم و نوشتم بابایی عاشقتم بعد رفتم خوابیدم کنار همسرم بهش گفتم پاشو برو نماز بخون گفت خوابم میاد چکار به نماز من داری حالا هیچوقت بیدارش نمی‌کردم ساعت حدود پنج و ربع اینا بود خلاصه هی گفتم پاشو شیطون رفته تو جلدت چرا پانمیشی خلاصه زمان امتحانامون هم بود هر دو تایی تا دیر وقت درس میخوندیم 

به زور بیدار شد نشست سر میز که نماز بخونه چشمش افتاد به نوشته یی که زده بودم به لبتابش چشماشو‌ مالوندن تعجب کرد یه دوبار از روش خوند بعد گفت بابا شدم ؟ بعد اومد منو بوسید کادو رو هم که همون بی بی چک بود بهش دادم و خلاصه ملی ذوق کرد بعد هم شکمم رو بوسید که باز دوباره اون عکس پا رو دید و نوشته یی که بودم بابایی عاشقتم 

خلاصه کلی سوپرایز شد

سه چیز را قربانی نکنید :خانوادتان،احساستان،وقارتان
من هم دکتر بهم گفته بود بچه دار نمیشی ذخیره تخمدان نداری سریع باید بذاری باردار بشی ولی اصلا شرایطشو ...

عزیزززم. عشقتون پایدار 😊😊

مهربان ترینم، همسرم، هنوز بعد از این همه سال با هم بودن، سرم که به شانه هایت می رسد و صدای قلبت را می شنوم، مگر دیگر غم جرأت دارد کنج دلم بماند. 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792