جانا به غریبستان چندین به چه می مانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صدنامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی
گر نامه نمی خوانی خود نامه تو را خواند
وراه نمی دانی در پنجه ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چو گوهر این کانی
حضرت مولانا