بچه ها ی سوال بدون اینکه قضاوتم کنید میشه جواب بدید
من زن ی مرد بچه دار شدم شش سالشه پسره مامانش هم نمیخوادش ازدواج کرده
همون اول راه همه چی رو قبول کردم خیلی باهاشون راه اومدم
از همون شب اول که رفتم خونم بچه باهام اومد
تربیتش درست نیست فحش میده
تف میندازه وسایل خونمو میشکنه
همون اول تی ویمون رو شکست مادر بالای سرش نبوده
چن روز پیش شلوارمو کشید گفتم بچست
دیروز دعوت بودیم خونه فامیل شوهر
رفته از تو حیاط خاک آورده ریخت سرم
خیلی خجالت کشیدم
خیلی خیلی مراقبشم صبونه ناهار شام
لباساشو میشورم شب ادراری هم داره سرشم من میشورم
حرفی بزنم میگن خودت قبول کردم
ولی من دارم تلف میشم امروز جوری موهامو کشید که نمیتونستم نفس بکشم
ی ساعت تو دستشویی بودم در رو روم بسته
مادر شوهرم میگه لوسش کردی ولی اون از هیچکی نمی ترسه
نمیتونم جدا شم میخوام درستش کنم چجوری
شوهرم مامانش خواهراش اصلا کمک نمیکنن