خوشحااال بودم چقدر فرصت شغلی خوبیه خوشحاال
رفتم
پنچر شدم برگشتم😭
ازمایشگاه دامپزشکی رفتم اولا ک کلا خیابونش مال دامپزشکی و...چقدر باکلاس بودن هرچی میرفتم جلوتر ناامیدتر میشدم رسیدم به اونجا ساختمون قدیمی😭
هستین بقیشو بگم؟
بگو عزیزم
لایکم کن نوشتی
خب
خب
خب
بعد واردشدم صدای وحشتناک سگی میومدکه داشت دردمیکشید خیلی ترسیدم،😭 کلینیک بود حیاط دار قدیمی اول ک ماشین امبولانس حیوونودیدم قفسه داشت تو محوطه بود
بعد حیاط میخورد به زیر زمین ک کثیف بود و پراز چرک دیواراش
خییلی ترسیدم بچه ها😭
بعدش وقتی وارد شدم دیدم پزشک ازمایشگاه
سیصد لایه چسب داره روی صورتش
بیشتر خوف کردم😭فکرکنم حیونی چیزی چنگ انداخته
دستوپاهام شل شد
بعدشم که گفت باید عصر تنها باشین اینجا کسی نیس خیلی انگیزه مو ازدست دادم وناامید شدم بچه ها😭کلا روحیمو باختم
از سگ ها ترسیدی؟ بعد رفتی جایی که دامپزشکیه؟ خب میترسی باید با توجه به روحیت شغلت رو انتخاب کنی. توی دامزپشکس هزار نوع حیوون بزرگ و کوچیگ و زخمی و ... ممکنه بیارن
کلا تنها بودم رفتم هم از محل کار ترسیدم قدیمی و زشت بود نما
هم صورت دکترو دیدم
هم داد سگه
دستوپاهام شل شد
هم اینکه ازمایشگاه کلی ادم بود ولی گف عصرا باید تنها باشی
خیلی خورد تو ذوقم میترسم نمیتونم😭مسئولیت سنگینیه
اصلا به روحیاتم نمیخوره بااینکه با حیوونا درارتباط نیستم وبادستگاه هست کارم ولی همین نمونه ادرار اینام میگیرم تنهام میترسم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
