همه میگفتن بعد ازدواج مهرش میفته
ولی من وقتی اومد خواستگاری هیچ حسی نداشتم دیگ ازدواج کردم الان بعد ۱۵ سال زندگی اصلا دوسش ندارم فقط ازلحاظ اینکه مالی تامین کنه بهش نیاز دارم
البته خودشم بی نقصیر نیست
هیچ کاری نمیکنه نه محبتی نه زبون نرمی نه خریدی نه گردشی
وای از اوناست ک کافیه بگی بریم بیرون چنان دادوبیداد میکنه بچه ها میگن برگردیم
عادت کرده ما بمونیم خودش جمعه ب هزار بهونه بره بیرون
حتی یک بار نبرده خرید لباس
فقط عید مثلا دوتومن میزنه میگ برید خزید لباس میدونه با دوتومن برای دوتا بچه و من لباس نمیشه
همش فحش میده ب خانواده ام
خانواده ی خودشم ازخودش سنگ تر اصلا دعوتش نمیکنن حسابش نمیکنن بعد ک بهش میگم میگ تو بدی
پولم ک نداره اهل پیشرفت وریسک کردن نیست
اهل تفریح و رستوران و سینما نیست
حسرت کافه رفتن ب دلمه