من اکسم یه یسری مشکلات داشتم
تو تاپیک های قبلی توضیح دادم همو خیلی دوس داشتیم
قول قرار ازدواج هم گذاشتیم چندماه بعد تو مشکلات قهر اینا پسره رفت خاستگاری یکی دیگه تو چندتاپیکگفتمتوطولانیه برید بخونید خلاصه پسره بهم پیام میدا همچنان ابراز علاقه میکرد خب منم دلم گیر بود ولی نمیتونستم ببخشمش میگفتم منو میخواست چرا رفت خاستگاری یکی دیگهو...
تا اینکه فهمیدم قبل ازدواج که واسه پسره دعا گرفتن لو رفتن
در عوض خانم ن طلا ن مهر ن هیچی نخواستن ولی خب
همینم با دعا بود که پسر راضیشه بگیردش الانم عروسیشه اونم به اصرار پدر مادر دوماد دومادی که حتی توعقدش یه کت شلوار نپوشید! مادر خواهر عروس دوماد حضور نداشتن حتی
من که حاظرنشدم اون بی حرمتای بینمون بگذرم واز اون آدم گذشتم ولی خب
دعا گرفتن ظلم در حق خودت ودیگران اه نفرین من علاقه اون پسر به من هیچ نمیزاره خوشبخت بشه!