یهویی بی دلیل چسشون میزنه بالا !
من و همسرم از دو شهر متفاوتیم. تو عقدیم و یک سال بین دو تا شهر در رفت و آمد بودیم. یک ماهی میشه که همسرم شهر من کار پیدا کرده و اونا فکر میکنن من براش کار پیدا کردم !
مادرشوهرم خیلی به شوهرم وابستس و شوهرم بارها نخ داده که باید وابستگی رو کم کنه. مثلا یک بار میخواستم حالشونو بپرسم و تماس گرفتم باهاشون (رابطمون تا قبل این خوب بود) و جواب تلفنمو ندادن، بعد هم دیگه بهم زنگ نزدن. من هم تماسی نداشتم باتاشون و الان همسرم برای کاری مجبور شد بره شهرشون ولی من باهاش نرفتم. دیشب مادرشوهرم از شوهرم با زبون بی زبونی پرسید خانمتم میاد و همسرم گفت نه. فهمیدن ناراحت شدم ولی باز هم به روی خودشون نمیارن.
نمیگم توقع خاصی دارم ولی دلم شکسته اومدم درد و دل کنم.
خیلی دلم شکسته ! چرا پسراشون رو داماد میکنن وقتی هنوز بندنافشون رو نبریدن ؟