چاره ای نیست.شوهرم عشق خریدنه فقط میخره .عاششق خریدنه کریستاله و چینی .همشوووو یه روز رفتم چسب پهن خریدم و یه ماشین پر جعبه و کارتن از سوپرمارکت ها از ظهر شروع کردم تا فردا شب همینجور جمع کردم کارتن زدم
وقتی استفادم نمیشه میخوام چیکار فقط خاک کیگرفت .سگام بچه هام دست و پاشون حمعه نمیتونن بدو بدو کنن .خونه ی مامانم بزرگه میبرمشون اونجا انگار اومدن پارک ازینور بدو به اونور بدو .عاشق اونجان
از سر خیابون میفهمن رسیدیم خونه ی مامانم از تو ماشین اینا بپر بپر میکنن تا برن بالا