منم فکرم درگیره دو هفته دیگه عروسی من
شوهرم میگه پولای عروسی رو من برمیدارم
بابامم لج کرده میگه پس اونطوری منم بعضی چیزارو نمیخرم
اوایل میگفت کت و شلوار الان میگه باشه اینو میخرم ولی میگه اجاق گاز و چند تا از وسایل جهیزیه نمیخرم
نامزدمم میگه خونه اینا گرفتم دیگه واقعا پول ندارم
اولش قرار بود بابام واسه من یه لباس مجلسی بخره الان میگه نمیخرم و....
هر دختر نزدیکه عروسی خوشحاله من روز به روز لاغرتر میشم و فکرم درگیرتر و افسرده تر میشم