اون روزی که از فرداش کاملا عوض شدید کی بود؟
چه اتفاقی افتاده بوده؟
قبلش چی بودید؟
بعدش چی شدید؟
مثلا تجربه نزدیک به مرگ یا همچین چیزی؟
یا گفتن یک ذکر یا دعا؟
لطفا خاطرات خیانت را نگید.
فعلاهمش منتظرم تا اون فردا برسه
وقتی دیدم باعث تموم شکستام در زندگی توکل و توسل بود .
اینو فهمیدم که خودم باید برای خودم کاریی کنم دیگران حتی نزدیکترین اطرافیانم از یه جابه بعد براشون مهم نیستم
من خودم عوض نشدم
ولی کسی ک می‌شناختم عوض شد🥲
قراره خانوادمو ترک کنم احمق ها لایق من نیستن تا ته می سدزن وقتی بیینن من نیستم
مرگ خیانت فامیل رفیق .....
کمک های خدا
ک بهم یاد بده ک فقط از خودش انتظار داشته باشم ن هیچ کس دیگ از خودش کمک بگیرم و هیچ ....
تو زندگی فقط صبر کردم فکرکردم همه چی درست میشه ولی فایده نداره
وقتی فهمیدم بیکار بشینم کسی دلسوزم نیست
بعدش دیگه به فکر افتادم ، درسته زیاد پیشرفتم نکردم ولی برا منی که تا سر خیابونم نمیتونستم برم خیلی بود
کار کردنو درامد داشتن
منو همسرم امروز تصمیم گرفتیم یه آدم دیگه ایی بشیم اونقدر خوبی کردیم به همه که نگو ولی همه سو استفاده میکنن و شده بود وظیفمون دیگه تصمیم گرفتیم به فکر خودمون باشیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
