از چه اعتمادایی ضربه خوردید ک حدسشم نمیزدید
زن فامیل
که رفت و امد داشت چند سال تو خونمون ولی
این اواخر خیییلی باهام دوست شده بود ، هروز برنامه میچید خانوادگی بریم بیرون
بیمارستان بودم هی تند تند میومد ملاقات.
هی دعوتم میکرد خونشون
و حدس یزنید چی شد
فهمیدم با شوهرم دوست بودن🙃🙃 اینکارا رو میکرده که اونا بیشتر همو ببینن
از اعتماد به خواهرام
بعد دیدم نه بابا اینا به فکر منافع خودشونن فقط
وای که چقدر خودشونو دلسوز نشون میدن ولی ذاتشون خرابه
دوستی که وارد زندگیم کردم مادرم میپخت میذاشت جلوش هرجا می‌رفتیم می‌بردیمش چنان خنجری از پشت بهم زد که جاش هنوز درد می‌کنه بعد سه سال
بیاید بگید بینیم آدما کی بودن ک شناختیم هی
به خودم اعتماد کردم فک کردم هیچ وقت خطا نمیکنم تهش باردار شدم
ما همسایمون.
تو خونمون دعا گذاشته بود😐 درحالی ک خیلی باهم خوب بودیم
بعد به شوهرم گفتم
افتاد به دست و پام و گریه و زاری که ببخشید غلط کردم
زنه هم وقتی فهمید من فهمیدم باهام قرار گذاشت گفت میخوام عذرخواهی کتم
من رفتم سر قرار ، ولی دیدم حرصش گرفته که شوهرم ولش کرده تا من فهمیدم و هرررکاری میتونست کرد که رابطمونو بهم بزنه و دل منو بیشتر بشکنه.
هرررطور میتونست منو داغون تر کرد
البته من جلوی اون وا ندادم ، حتی خودش گفت تو الان حق داری منو بزنی چرا انقد ارومی
گفتم من خودمو درگیر ادمای بی ارزش نمیکنم
بدتر جری شد
اره اما الان پشیمونم ، اخع میدونی چی شد
زنه هی پیام میداد منو اذیت میکرد چون توی مهمونی های فامیلی میدیدمش مجبور بودم چشم تو چشم باهاش
بعد پیام میداد که چرا محلش نذاشتم، پیامای بد
شوهرم دیگه رفت به شوهر اون همه چیو گفت
شوهره بجای اینکه با زنش دعوا شد اومذ به پای من افتاد توروخدا نگو جلوی جمع ابروم میره😐
منم تهدید کردم که اگر دوباره پیام بده بهم ابروشو میبرم
و الان ناراحتم میگم کاش میگرفتم میزدم موهاشو میکندم حذاقل ذلم خنک میشذ حرصم خالی نشد اینطوری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
