در حال جداییم چون شوهرم اعتیاد داره اواخر بارداریم خیلی بدتر شد گوشیمو شکست فرشمو سوزوند و فحشم میداد و... ولی من کارم فقط گریه بود به هیچکس چیزی نمیگفتم شوهرم شبا پیشم نمیخوابید منتظر میموند من بخوابم بره بکشه صدای فندک همیشه از خواب بیدارم میکرد ولی به روش نمیاوردم که میدونم چون پرو تر میشد....
از خونه ی شوهرم هیچی نیاوردم به جز یه انگشتر حلقه و نشون طلاهای دیگم و کادو داده بود بابام....
حتی یه گوشی نداشتم چون شکسته بود و تعمیر نمیشد...
خواستم با خانوادش درمیون بزارم که بفرستتش کمپ ترک کنه ولی چون تا حالا شکایت نکرده بودم هیچی نگفته بودم من پای زندان رفتن و بیکاری و... خیلی چیزای دیگه موندم خیلی بهشون بر خورد یکی من گفتم یکی اونا بهم گفتن برو طلاق بگیر بچم دوماهه بود بچمو برداشتم اومدم خونه بابام قضیه اعتیادشو گفتم دیگه راضی شدن به جدایی...
هرچند خیلی بدی بهم کرده شوهرم حتی روزی که رفتم جهیزیه بیارم دیدم لباسای خودمو لباسای سیسمونی بچمو که بابام خریده بود همه رو برداشتن...
الانم خرج بچمو نمیده نفقه رو نمیده تا حالا واسطه نفرستاده برگردم خودشم که هیچی...
هر دادگاهی که میریم مقصر میدوننش ولی...
ولی من بازم ته ته دلم حالم بده حس میکنم ظلم کردم بهش دارم جدا میشم هر وقت خواسته اومده بچه رو دیده هر وقت خواسته عکسشو فرستادم اما.... به نظرتون من درست فکر میکنم؟