2777
2789
عنوان

یعنی من در حق شوهرم ظلم کردم بیاین

1052 بازدید | 27 پست

در حال جداییم چون شوهرم اعتیاد داره اواخر بارداریم خیلی بدتر شد گوشیمو شکست فرشمو سوزوند و فحشم میداد و... ولی من کارم فقط گریه بود به هیچکس چیزی نمیگفتم شوهرم شبا پیشم نمی‌خوابید منتظر میموند من بخوابم بره بکشه صدای فندک همیشه از خواب بیدارم می‌کرد ولی به روش نمیاوردم که میدونم چون پرو تر میشد.... 

 از خونه ی شوهرم هیچی نیاوردم به جز یه انگشتر حلقه و نشون طلاهای دیگم و کادو داده بود بابام.... 

حتی یه گوشی نداشتم چون شکسته بود و تعمیر نمیشد... 

خواستم با خانوادش درمیون بزارم که بفرستتش کمپ ترک کنه ولی چون تا حالا شکایت نکرده بودم هیچی نگفته بودم من پای زندان رفتن و بیکاری و... خیلی چیزای دیگه موندم خیلی بهشون بر خورد یکی من گفتم یکی اونا بهم گفتن برو طلاق بگیر بچم دوماهه بود بچمو برداشتم اومدم خونه بابام قضیه اعتیادشو گفتم دیگه راضی شدن به جدایی... 

هرچند خیلی بدی بهم کرده شوهرم حتی روزی که رفتم جهیزیه بیارم دیدم لباسای خودمو لباسای سیسمونی بچمو که بابام خریده بود همه رو برداشتن... 

الانم خرج بچمو نمیده نفقه رو نمیده تا حالا واسطه نفرستاده برگردم خودشم که هیچی... 

هر دادگاهی که میریم مقصر میدوننش ولی... 

ولی من بازم ته ته دلم حالم بده حس میکنم ظلم کردم بهش دارم جدا میشم هر وقت خواسته اومده بچه رو دیده هر وقت خواسته عکسشو فرستادم اما.... به نظرتون من درست فکر میکنم؟ 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کاش با ابن همه مشکلات برای یه همچین آدمی بچه نمی اوردی. بهر حال چاره ت فقط جداییه

چون ازدواج دومم بود اصلا به فکر جدایی نبودم همیشه تو ذهنم فکر میکردم اگه به خانوادش بگم اعتیادش رو میبرنش کمپ مجبورش میکنن ترک کنه چون خودشونم ناراضی بودن یه بار که شوهرم کلانتری بود پدرش گفت راضیم اعدامش کنن... مگه این همون آدم نیس که راضی بود اعدامش کنن چرا الان اینجوری پشتشن... اما بهش میگن کمپ نره که حق طلاق دست من نیفته کاملا پشت پسرشونو گرفتن و ماشین و زدن به اسم خودشون اصلا هم نیومدن دنبالم... 

همسن منی ،همسرت هم ازدواج دومش بوده؟

نه ولی سنش بالا بود 43 سالشه خیر سرم فکر میکردم چون مجرده خوبه نگو عاشق یکی بوده خانوادش نزاشتن بگیره هیچوقت تو چشمش نبودم هیچوقت با اینکه خیلی ازش سرترم 

نه ولی سنش بالا بود 43 سالشه خیر سرم فکر میکردم چون مجرده خوبه نگو عاشق یکی بوده خانوادش نزاشتن بگیر ...

من خودم تجربه طلاق بابچه رودارم شوهرمم خیلی خیلی افتضاح بود اگه مشکلت فقط اعتیادش هست بمون و ترکش بده بخاطربچت زندگی بعدازجدایی سخته مخصوصابابچه شغلش چیه الان؟

من خودم تجربه طلاق بابچه رودارم شوهرمم خیلی خیلی افتضاح بود اگه مشکلت فقط اعتیادش هست بمون و ترکش بد ...

نه بابا فقط اعتیاد نیس خیلی بد اخلاقه و.... شیشه میکشه خیلی پرخاشگره... ولی بازم ترک کنه برمیگردم اما اصلا منو بچم براش مهم نیستیم... بچه تورو همسر سابقت میبینه؟ خرجشو میده؟ 

25

ای وای من دختر گل

چه طور با سن کم زن همچین مردی شدی حالا قتل که نکرده بودی یه بار ازدواج نا موفق داشتی

من 26 سالگی تازه ازدواج کردم و سی سالگی مادر شدم

گقدر عجله داشتی

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

عزیزم معلومه پسرشون و به عروس نمیفروشن جداشو شیشه میکشه فردا دور ازجون عصبی میشد بچتو یه بلایی سرش می آورد.. اولش سخته

هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده... 
عزیزم معلومه پسرشون و به عروس نمیفروشن جداشو شیشه میکشه فردا دور ازجون عصبی میشد بچتو یه بلایی سرش م ...

حتی وقتی مقصر باشه؟ زنعموی من یه اشتباهی کرده بود خدا پدرشو بیامرزه پدرش گفته بود من دیگه همچین بچه ای ندارم چون میدونست اشتباه از دخترشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

میشه لطفا

زندگی10001 | 2 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز