2777
2789
ماراهمون نیم ساعته سالی یبارم نمیرم حوصله داریا

بخدا پدرمو درآوردن پدرشوهرم زنگ همسرم میزنه همش بهش عذاب وجدان میده میگه باید ماهی یه بار بیان منم کارمندم بچم کوچیکه واقعا اذیتم نمیدونم حق دارم یا اشتباه از منه که نمیرم زیاد.من به همسرم میگم تو برو میگه نه باید باهم بریم الان همه فامیل فک میکنن ما مشکل داریم.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خب بیچاره ها دلشون برای پسرشون تنگ میشه

خب پسرشون بره من اصن مشکلی با رفتن اون ندارم میگن حتما باید تو و بچه هم بیاین البته از من خوششون نمیاد بیشتر به خاطر بچه میگن برم.راستش از بس به من بی احترامی کردن خودمم زیاد دوس ندارم برم

ماهی یه بار که زیاد نیست عزیزم پدرو مادرش هستن یعنی ماهی یکبار هم پسرشون نبینن  خودتم بچه داری دوست داری همین برخورد با خودت بشه نذار آه پدر و مادرش دنبالت باشه 

خیلی با خوشروئی برو هم تفریحی هم صله رحم 

مطمئن  باش وقتی دل اون پدر ومادر شاد میکنی خدا بهترین چیزارو جلوی پات میزاره

ماهی یه بار که زیاد نیست عزیزم پدرو مادرش هستن یعنی ماهی یکبار هم پسرشون نبینن خودتم بچه داری دوست ...

عزیزم من کارمندم ماهی یه بار نمیتونم برم که بعدم اینقد به من بی احترامی کردن که راستش سالی یه بارم نمیخوام برم چه برسه به ماهی یه بار

متوجه شدم پس ازشون دلگیری که البته درکت میکنم پس به همسرت بگو خودش بره دیدنشونشما هم سالی یکی دوب ...

راستش آره خیلی حرفا بهم زدن و بی احترامی بهم کردن همسرمم بهم میگه اصن دیگه نمیخواد بیای وقتی اونجا اینقد اذیتت میکنن حتی خودشونم بهم گفتن دیگه نیا اینجا ولی خدا شاهده من فقط به خاطر خوشحالی همسرم میرم ولی ایندفعه گفتم دیگه تو برو من نمیام ولی میدونم اگه تنها هم بره یه جنجال دیگه ای درست میکنن.من کلا خانوادم آدمای آرومی هستن کلا توی محیطی آرومی بزرگ شدم ولی اونا همش دنبال حرف  ودعوا و جنجالن ینی دعوا رو افتخار میدونن منم همش ترس و استرس دعوا دارم از یه جهت میگم برم که دعوا نشه از یه طرفم میبینم واقعا تحقیرم کردن میگم اگه برم باز به خودشون اجازه میدن بهم توهین کنن اصن نمیدونم کار درست چیه

راستش آره خیلی حرفا بهم زدن و بی احترامی بهم کردن همسرمم بهم میگه اصن دیگه نمیخواد بیای وقتی اونجا ا ...

اصلا نرو عزیزم   خداروشکر که همسرت انقدر با شعور و فهمیدس که بهت میگه نری خونشون  واینکه ازشون دوری 

کاملا نسبت بهشون بی تفاوت باش  اصلا فکر کن نیستن 

اگر حرفی هم زدن  کلا نشنیده بگیر چند بار که جواب ندی دیگه خودشون بی خیال میشن

راست میگه

آره میدونم فامیلاشون نشستن که شکست و ضربه خوردن اینارو ببینن البته چیزیه که خودشون واسم تعریف کردن دیگه راست و دروغش را نمیدونم چون من عروس از شهر دیگه ای هستم همش میخوان یه گافی از من بگیرن و بزنن تو سرشون خانواده شوهرم با اینکه اینارو میدونن به جایی اینکه جوری رفتار کنن که من خودم بیشتر بخوام برم بدتر جوری رفتار میکنن که دیگه اصن نمیخوام باهاشون تلفنی حرف بزم چه برسه بخوام برم دیدنشون

اصلا نرو عزیزم خداروشکر که همسرت انقدر با شعور و فهمیدس که بهت میگه نری خونشون واینکه ازشون دوری ...

آره خداییش همسرم خیلی هوامو داره اینسری اینقد بهم حرف زدن آخرش همسرم از کوره در رفت گف دیگه پامو نمیزارم خونتون به منم گف من نمیام تو هم دیگه نمیخوام بیای

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز