یادمه سر مهریه من و مادرم نظرتون اول روی ۳۱۳ تا بود که عرفا عروس هامون همین حدود میذاشتن ؛ بعدش هم که ۱۱۴ تا و خانواده داماد هم قبول کرده بودن و میگفتم شما تا ۵۰۰ تا هم بذارین که مهریه خودم مادر همسرمه ، صاحب اختیارین و حتی تو کاغذنویسی هم نوشتن ۱۱۴ تا
وقتی بله برون تموم شد هنوز لباسم رو در نیاورده بودم که پدرم با داد بهم حمله کرد و گفت آبروی منو بردی غلط کردی که مهریه بالا گذاشتی مگه تو فروشیای ؟ و.. حتی یادمه رد دستاش که روی صورت و گردنم زخم شده بود رو با کرم پودر کاور میکردم تا چند وقت
بعد هم گفت دفعه بعدی جلوی خودشون میزنم تو دهنت
و حق سکونت و تحصیل و اشتغال و همه حقوق دیگه رو که خانواده اونا امضا کرده بودن که میدن رو اجازه نداد تو سند ازدواج بنویسیم و مهریه ام رو گذاشت ۵ سکه به نام پنجاه و مهریه حضرت زهرا که انگار ۵۰۰ مثقال نقره بوده وتو سند ازدواج مونم هیچ حقی ندارم به جز حقوقی که وجود داره و همین مهریه
اونقدر عصبانی و آشفتهام که این مدت مدام دارم از خانواده مشکل دارم تاپیک میزنم
به نظرتون الان برای افزایش مهریه بگم به همسرم ؟