من حق مسکن از شوهرم دارم بعدش فردا دادگاهمون برای طلاق وکیل میگه تو خریت کردی ۱۰۰ تا سکه بخشیدی اونقدر خوردم میکنه بخاطر خواهرش زن داداشش حامله ست به بچه من کادو ندادن گفتم به بچه من ندادن منم نمیدم از خونه پرتم کرد بیرون کتکم زد بدنم کبود شد بابام میگه گوه میخوری طلاق بگیری بیای دنبالم برم برات جهاز بیارم بچشو نیاری من نکن مفت کسی ندازم بدم خوب من چیکار کنم بدون بچم میمیرم
اون مارموز هم همش تهدیدم میکرد سکه هاتو ندی مدرک تو باطل میکنم میرم پیش فلانی خواهرش مادرش کلی علیه رهبر حرف میزنن چیزی نمیگه بهشون
وکیل میگه میتونه نیاد شهر تو زندگی کنه نفقه بهت بده بعد دادگاه حتی امکانش هست اجازه ازدواج بهش بده بهش میگم چیکار کنم بچمو نمیتونم ول کنم بخدا میمیرم بدون پسرم حق مسکن هم کشک سکه هام رفت طلاهامو گرفت
یه بار مادرش اونقدر تو گوشش خوند که کتکم زد منم چنگش زدم رفت ازم شکایت کرد پزشکی قانونی
حالا دم به دقیقه خواهرش میگه داداش من نمیاد تو برو
آفتای زندگیم کی از شرشون راحت بشم مادرشوهرم آشغاله دخترش هم بدتر بعد ۳ سال تازه فهمیدم خواهرش جدا شده یه بار گفتم چرا الان بهم نگفتی جاری کوچیکم میدونست اون بهم گفت گفتم یا خدا من نمیدونستم
خودشم مطلقه ولی همش میگفتن دختره روانی فلان میبینم مادرش بدتر از همه است بچه ها گولم زدن دلم برای سکه هام میسوزه برای سرویس طلام