یک هفته خونه ما بودن من بهترین غذاهارو درست میکردم براشون وخیلی بهشون احترام میزاشتم که ناراحت چیزی نشن در کل من یه مقدار وسواس هم دارم رفتن حموم مادر شوهرم وقتی اومدن همه چی نامرتب بود من رفتم شستم ومرتب کردم خودمم یه دوش گرفتم اومدم بیرون حالا امروز زنگ زده میگه تو ناراحت بودی اومدیم خونت میرفتیم دستشویی یا حموم فورا میرفت میشستی مگه ما کثیف بودیم