باهم کات کردیم خیلی وقته یادمه بدجور باهام رفتار کرد قلبم واقعا شکست ولی بازم مشکلی پیش بیاد زنگ بزنم مشکل و برام حل میکنه
بعد چند روزی هی اصرار داشت بیا ببینمت منم قبول نکردم آخر سر فقط از دور آمد ک من ببینمش یعنی یجوری با دست پس میزدم با پا پیش میکشیدم هیچ وقت واقعا حتی یادم نمیاد ی بار قهر کرده باشم بعد این رفتارم الان براش عجیبه هیچ اهمیتی ام بهش نمیدم دیشب گفتم میخوام برم مشهد گفت برا منم سوغاتی ی تسبیح سبز شبرنگ بگیری ناراحت میشم ها بعد منم گفتم چشمم عباس آقا این همه رفتی شمال همیشه گفتی من برا بابامم چیزی نمیارم چرا برا تو بیارم منم برا دوست پسرم میارم با خنده فقط لایک کرد همین
الان دارم فکر میکنم ک بخرم براش بنظرتون؟ بعد خب اگه بخوام بهش بدم مجبورم برم بینیمش اما دلم نمیخواد ... نمیدونم چیکار کنم اینم بگم تاحالا نشده خودش کوچیک ترین چیزی برا من بگیره ولی من حتی تولد مامانش ام براش کادو خریدم اون تولد من تبریک ام نگفت بدم میاد از این موضوع