الانو نمیگم
یک ماه اخیر ک هی شل و سفت میشد و ارزون میشد،مطمئنم کلی طلا واسه اون دختر جدیده که الان باهاشه گرفته تا سروقتش بهش بده یا بفروشه و ب یه دردی بزنن...حتی دنیا و کائنات هم شیرینی عروسیشو دادن...داره از خوشی و سود میمیره...من اینجا عین جنازه...ب این فکر میکنم که باهاش میره بیرون و منتظر پیامشه و مخشو میزنه و بخاطرش توی روی مادرش وایساده دق میکنم💔💔💔خدا این حق من نبود
چرا از دلم نمیره بیرون💔💔💔💔
چرا انقد زشت منو افریدی ک ب چشمش نیام برای ازدواج و فقط یه مدت سرگرم شه باهام
میخوام دختر جدیده رو بکشم💔💔💔