یه بار تو مدرسه پریود بودم حالم بد بود بعد یکی از دوستان اومد گفت سال پایینی دیونه شده اومده کیف همه رو گشتهبعد الان وسایلت پخشه زمینه منم برام مهم نبود رفتم وسایلمو جمع کردم کلا تو این دوران اعصاب صفر بعد اون داشت نگام میکرد وسایلمو داشتن جمع می کردم گفت چیه بچه خوشگل میترسی اذیتت کنم گفتم برو واقعا الان حتی حوصله ی خودمم ندارم گفت نه سوسولی دیگه منم پاشدم بهش چک زدم گفت جوون منم با پا زدم تو شکمش