سلام
مادر شوهرم هفته پیش زانوش را عمل کرده و خداروشکر الان خوبه و میتونه راه بره. خودش شهرستان زندگی میکنه اما برای عمل اومد تهران و چون خونه ما آسانسور نداره بعد از عمل رفته خونه خواهرش که ایشون هم تنها زندگی میکنه. ما دوتا ماشین داریم یکی مال منه و یکی برای شوهرم. از اونجایی که شوهرم معتقده هزینه های ماشین اون خیلی بیشتره و اگر اتفاقی بیفته موقع فروش ماشینش خیلی ضرر میکنه معمولا هر جا داخل شهر میخواد بره با ماشین من میره. منم قبول کردم. حالا امروز رفته خونه خاله اش به مادرش سر بزنه مادرش با وقاحت تمام گفته تو باید منو ببری خونه خودم. با اینکه سوار ماشین شوهرم شدن برای منم سخته چه برسه به کسی که پاشو عمل کرده. شوهر منم گفته چشم. به من زنگ زده میگه گقتم چشم میبرمت منم عصبانی شدم گفتم تو هر جا میخوای برهی میگی ماشینمو نمیارم خراب میشه اونوقت میخوای الان 800 کیلومتر رانندگی کنی باهاش. خب بیا اینم با ماشین من برو که هم کوتاه تره هم خرجش کمتره سر من داد میزنه میگه وقتی مامانم میگه منو ببر یعنی میخواد با ماشین من بیاد و باید ببرم. حالا خوبه ماشین به نام منه. واقعا ی بوم و دو هوا اعصاب منو بهم میریزه.
