امشب خونه داييم اينا بوديم بعد دختر داييم ك از خودم چندماهي كوچيكتره گفت راضي باش من همش اونطرف(خونواده شوهرش يني)مسخرت ميكنم منم گفتم چرا خب چي ميگي مگه ؟؟اونم گفت دختر خاله اقارضا(يني شوهرش)حاملس و همراه توعه و تو عقد حامله شده الان دارن جهازشو ميبرن و اينقد ورجه ورجه داره و همش كارتوناي وسايلشو بلند ميكنه ولي تو اينقد پخمه اي و اداي نشستن منو دراورد ك يني جلو اونا اينجوري اداتو در ميارم،،😑