یه آبروزی به بار اوردم ک خیلی پشیمونم و خانوادمو ناراحت کردم☹
دوم دبیرستان بودم به بابام گفتم میرم پیش دوستم درس بخونم.مرداد بود و جدید اورده بودم .
بابام منو رسوند یکم با دوستم نشستم
بعد خدافظی کردم و رفتم پیش دوس پسرم. رابطم مثل بعضی دخترا باز نبود و فقط در حد بوس و بغل بودم.ک واقعا پشیمونم
توی پارک نشسته بودیم ک دوست دوست پسرم اومد. گفت ماشین بابامو پیچوندم بریم یه دور بزنیم. ☹
چشمتووون روز بد نبینه. بدترین اتفاق ممکن برام افتاد ک شده یه خاطره دردناک تو زندگیم