هفته 29 بارداریم
اما شوهرم اصلااااا بچه رو نمیخواد میگه تو روی مخ من راه رفتی گه راضیم کنی
بخدا کارم هرروز گریه اس انقد که بهم توجه نمیکنه
الان که بچه تکون میخوره دلم واسش خونه که باباش اصلا منتظرش نیست
بخدا باردار شدم فهمیدم این اینجوری شده همش دعا میکردم بچه مشکی داشته باشه خودش سقط بشه
زنای اطرافمو میبینم باردارن شوهراشون چقد هواشونو دارن من میام دق کنم بخدا حسود نیستم اما نمیدونم من چی ندارم که اونا دارن و شوهرم محل سگ بهم نمیزاره