2777
2789
عنوان

دیشب بلاکم کرد

548 بازدید | 52 پست

دیشب ک یکم از ابدیت کردن گوشیش فارغ شده بود و یک ساعتی باهم داشتیم حرف میزدم من سرد جواب میدادم یعنی چند روزه سرد جواب میدم و تیکه میندارم ..اونم این حرفایی که میگم رو نوشت و بلاکم کرد بدون این ک جوابشو بدم دیدم بلاک کرده چون اسکرین نمیتونم بزارم کپی میکنم 

خواهرانه بهم بگین از حرفاش چ وایبی میگیرین 🙏حق با اونه یا من ..این دعوا مربوط میش ب تاپیک های قبلیم کسایی ک در جریان نیستن

کاری ندارم که حق با کیه ولی واقعا نذارید قهراتون طول بکشن

" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... "  (سهراب سپهری)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اینجا نباید بگی دوس پسر یا نامزد دارم چون تا جایی ک حال چت دارن میگن کات کن

نامزد داشته باشی تموم سعیشونو میکنن رابطه اتونو نابود کنن

من وقتی با استارتر حرف میزنم و تو مخالف حرفمی د بخوای باهام بحث کنی مُرده و زنده اتو..... پس دهنتو ببند تا نبستمش واسه ات...

من نرفتم واسه عشق و حال و تفریح که . من رفتم کوشی بخرم و لباس . برا کوشی که از صبح تا شب هتل بودم و شب رفتم و بزکشتم ، برا لباسم دقیقا همینجوری ، شب بعدش باید میرفتم . د هر دو مورد هم نمیشد بهت پیام بدم . حتی چیزای که خریدم به سلیقه ی خودم هم نبود چه برست بخوام از تو نظر بخوام . مثلا من میخواستم رنگ‌کوشی طلایی باشه ولی بارو گفت هیچ جا پیدا نمیشه. من خودم سلیقمو نتونستم‌ پیدا کنم . که حتی اگه واقعا امکانش بود و گوشی داشتم اونجا حتما بهت میگفتم بین این ۲ تا رنگ‌ کدومو بردارم و همونی رو هم برمیداشتم که تو میگفتی .‌اما‌خب میگم اصلا نتونستم پیام بدم .

قبل بدست آوردن ؟ بعد بدست آوردن ؟ 

هوووف ... 

ببین فرشته ؛ 

اصلا برا من مهم نبود اکه پول این کوشی جور میشد یا نه . گفتم بهت ، تهش مینداختمش لای بقیه ی داستانهای این شکلی زندگیم. اگه اینبار شد و به آرزوم رسیدم ، بخاطر تو بود . چرا من باید به کسی که منو به این حد از خوشحالی و حال خوب رسونده دروغ بگم ؟! 

یا چیزی رو ازش مخفی کنم ؟ 

چرا تو هیچوقت منو باور نکردی ؟ 

من تورو خر فرض کردم ؟ 

منی که همیشه دنبال این بودم که کسی تورو‌ خر فرض نکنه و ازت سو استفاده نکنه .. 

منی که همیشه صلاح تورو حتی از صلاح خودم بیشتر میخواستم .‌ 

برمی‌گردی به من میگی دروغگو و خائن ؟ میگی تو برام مهم نبودی ؟ 

واقعا متاسفم

من خرم از پل گذشته ؟ حالا این یکی رو کاری ندارم . آره اینو یادم رفت . اما اینو چرا میذاری رو‌حساب اینکه برام مهم نبوده که یادم‌نبودده ؟ تو فقط از این چیزا همین رو میتونی برداشت کنی ‌ و درک کنی ؟ ینی اگه من چیزیو یادم رفت ، که از سابقه‌ ی ذهنی و حافظه ی ضعیف من بعید نبوده ، تو باید سریع فک‌کنی چون‌بی اهمیت بودی یادم رفته ؟ چرا یه بار با خودت نمیگی شاید عباس شرایطشو نداشته که یادش بمونه ، همه چی باهم قاطی شده حساب کار ع دستش در رفته و اینچیزا ؟ چرا همیشه اون خونه آخری و اون چیزی که از همه بدتره و اصلا درست نیست رو در نظر میگیری ؟! 

میدونی که من اکه به این گوشی رسیدم ، که البته الان از زهر مار برام‌تلخ تر شده داشتنش ، فقط بخاطر تو بوده ، به خودم بود شاید اکه یکسالم هر روز کار میکردم بازم نمی‌تونستم به این راحتی بخرمش . قبلشم گفتم خیلی از این بابت ممنونتم و حتی هر شبم اینو برات تکرار میکردم . چیزی که واقعا بوده و من همیشه هم برا این لطف و هزاران لطف دیگه ای که در حق من کردی ازت ممنونم . ولی اینکه بیای با این حرفا ی بی سر و ته و بچگونه ، اینجوری اجر کارتو ، اهمیت تلاشاتو ، و قدرت احساساتی که به من دادی رو به این راحتی از بین ببری ، این اصلا خوب نیست . هرچند که برا من تا قیامت این همه لطف و مهربونی ارزشش کم نمیشه . اما همینکه واسه چیزایی که هیچ اطلاعی ازش نداری و نمیدونی چی شده و چی گذشته ، اینقدر راحت قضاوت می‌کنی و دلی رو بشکنی ، این خدایی درست نیست و حس خوبی نمی‌ده به آدم . . من بهت حق میدم از این چیزا ناراحت باشی ، طبیعی هم هست ، اما وقتی ناراحتی با قضاوت کردن اشتباه همراه بشه ، اون دیگه اصلا قابل قبول نیست

من گفتم لباس نخریدم ، ینی اون لبااسی که میگی میخوام به سلیقه ی من باشه و اینا رو نخریدم . گفتم تهش از رو اجبار و رفع تکلیف ، رفتم لباس خریدم که حتی سایز تنمم نیستن . کفتی میخواستی نظر بدی ، گفتم اصلا به اون مرحله نرسید . وگرنه دیدی که عکس واسه فرستادنم کرفته بودم که خب نشد . نمی‌فهمم چرا انقد دوس‌داری هی ثابت کنی به خودت که من دروغ میگم همش بهت . ببین فرشته خانوم ، همونی میشه که تو میخوای . دیگه گوه بخورم برگردم و اینجوری خودمو دلیل و خار بکنم . دیگه هم نه حوصله ی توضیح دادن دارم و نه نای ثابت کردن. 

این هزارمین باره که به همین شکل منو‌ به دروغگویی و اینچیزا متهم کردی و تهش فهمیدی زر می‌زدی و حق با تو نبوده . اما اگه یادت باشه بهت گفتم ؛ .همیشه قرار نیس اشتباه کنی و با یه عذر خواهی همه چیرو درست کنی . 

بضی وقتا اون شیشه هه جوری میفته که تیکه هاش هیچ جوره سرهم نمیشن ..

اونقد منو شکوندی و سعی کردی اشتباهتو با چسبوندن تیکه هام بهمدیکه ، جبران کنی ، که الان از اون شکل صاف و یه دست قدیم من ، فقط یه شکل درب و داغونه پر از زخم و جای شکستگی باقی مونده ...

دقیقا نمی‌دونم چرا اینطورین اینقدر دل آدم سیاه


واسه خودمم سواله

همه شون له له میزنن واسه داشتن دوس پسر و شوهر ولی میخوان بقیه رو از داشتنش منصرف کنن

من وقتی با استارتر حرف میزنم و تو مخالف حرفمی د بخوای باهام بحث کنی مُرده و زنده اتو..... پس دهنتو ببند تا نبستمش واسه ات...

دیگه هم از طرف من پیامی نمی‌بینی ...

خودتم بیشتر از این خسته نکن که هرروز دنبال این باشی که من بهت راس گفتم یا دروغ ؟ 

من فقط خدای من میدونه چی بهم گذشته ، نگرانم نیستم که بخوای چیزی خلاف این ازم پیدا کنی چون من با تو هیچوقت پسر بد و نامرد و دروغگویی نبودم . چیزی که هیچوقت نخواستی باورش کنی ...

باز امشب دوباره گوشای دلم افتاد پایین . سرم خم شد ، دلم شکست ، گلوم گرفت ، حال خوشی ندارم کلا. 

نمی‌دونم چرا واقعا نمیتونم‌ چن‌روز از ته دل شاد باشم و خوشحال بمونم . 

بقران من پسر بدبخت و بد شانس و ساده ایم . 

تو هم انگا‌ اومدی که فقط اینو بیشتر بهم ثابت کنی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792