سلام
خواهرم ۶ سالع ازدواج کرده به صورت سنتی
یعنی پدرم بیش از حد سختگیره
همسرشو دوست نداشت ولی متنفر هم نبود ازش
خیلی با هم صمیمی هستیم و همیشه باهام دردودل میکنه
میگه توی این ۶ سال نتونستم عاشق همسرم بشم
چون همسرش خیلی آدم ساده ای هست چطوری بگم جذبع مردانه و رفتار مردانه نداره بیشتر رفتار ساده لوحانه داره و هممون اینو میدونیم
خواهرم یک سالی هست یه جایی مشغول به کار شده و از همکار ارشدش که مجرد هم هست خوشش اومده اما میگه همیشه این حسو سرکوب کردم و به خودم سخت گرفتم که نباید چشم و دلت بلرزه
اما الان دوماهی هست که میگه کاملآ نسبت به همسرم بی حس شدم و رفته با یع اکانت ناشناس به اون آقا پیام داده ولی معرفی نکرده یعنی جرئت معرفی نداره و میترسه پس زده بشه
بهش گفتم جدا شو از همسرت اما هر دومون میدانیم پدرم و برادرم زندگی رو براش جهنم میکنن و جرئت اونم ندارع
الان حالش خیلی بده من ازش کوچک ترم واقعا نمیدونم چی باید بهش بگم