من تازه عروسم و تازه اومدم سر زندگیم
خودمون دوتایی باهم خوبیم اما خانوادش مدام ناراحتم میکنن وقتیم به شوهرم میگم توقع داره ناراحت نشموبگذرم و تازه خودشم باهام دعوا میکنه که تو حساسی
مثلا مادرشوهرم رفتارش در نبود همسرم کلا عوض میشه کلی تیکه میندازه،هی سوالای شخصی میپرسه و تو خصوصی ترین مسائل دخالت میکنه و نظرمیده و هیچ محبتی به من نداره و واقعا دلمو میشکنه اما وقتی همسرم هست قربون صدقم میرهو باهام خیلی خوبه
برای همین منم تنها نمیرم خونشون چون برم تا یه هفته حالم بده
الانم مادرشوهرم گفته از صبح بیا اینجا سفره دارم اما اگه برم باید تا اخر شب باهاش تنها بمونمو میدونم تو اون تایم تیکه بارونم میکنه
منم امروز پریود شدمو حالم واقعا خیلی بده حتی نمیتونم بشینم
به شوهرم گفتم هم حالم بده هم نمیخوام تو نیستی تا شب تنها بمونم ،میرم عصری بیادنبالم گفت نه برو بمون تا اخرشب
منم نرفتم زنگ زدم گفتم حالم خوب نیست معذرت خواهی کردم
الان شوهرم باهام قهر ودعوا کرده و یه کلمه هم حرف نمیزنه
بنظرتون چیکار کنم؟واسه راضی نگهداشتنشون خودمو اذیت کنم؟