راستش نمیتونم اینجا همههه حرکاتشو تعریف کنم فقط ی قسمتی بگم من اصلا آذمی نیستم ک بهش حسودی کنم چندوقت پیش جاریم ی عروسی آنچنانی گرفت و من رفتم کلی هم شاد بودم اونم تو عروسیش کلی منو تحویل گرفت و با هم رقصیدم و من عروس کشونش و گرم گرفتم و چقدر خوشحال بودم و رفتم جهیزیش هم دیدم و گفتم عالیه دستتون درد نکنه و تموم شدو رفت ،، فرداش هم دعوتشون کردم و بهانه آورد نیومد بازم به دل نگرفتم تا گذشت دعوت خونه ی مادرشوهر شدیم و اونجا دیدم به کل به من بی محلی کرد اصلا ماتو متعجب موندم و خیلی ناراحت شدم جوری ک برگشتم خونه بعد این الان دوماهه ک تو خونشه یکم عروسیشو دیر تر گرفت ،، کلی خونه ی من اومد و رفت اما یکبار نمیگه بیاین اونجا با اینکه دوستاش و دعوت میکنه،، همشم تو استوریاش میزنه کناردوستانم اما اصلا از یکی از دوستاش عکس نمیزاره حس میکنم الکیه،، بنظرتون من چیکار کنم میخوام وقتایی ک اون هست من نرم هیچ جا
تجربه میگه محدود باش و زیاد قاطی نشو ولش کن سرت به زندگی خودت گرم باشه معلومه دو شخصیتس
منم یه جاری رو مخ دارم مگه جاری فامیل حساب میشه اصلا
جاریم چند بار ناراحتم کردع ی بار دعوای بد انداخت بین منو شوهرم و مادرشوهر.خیلی هم حسوده همش مبخاد جلب توجه کنه و بگه من بهترینم.
سری اخر دو هفته پیش بود ی چی گفت ناراحت شدم دگ محلش نمیدم حرف نمیزنم باهاش..زور میزد باهاش حرف بزنم من اصلا نگاش نمیکردم یا سرسنگین رفتار میکردم
توهم سرسنگین باش
بنظرم تو هم اصلا آدم حسابش نکن با خانواده شوهرت خوب باش بگرد بچرخ اونو محل نکن نه اینکه خودتو اذیت کنی اصلا اون آدم برات مهم نباشه هر وقت اون دعوتت کرد یسنگین بشین وبیا بعد تو دعوتش کن همیشه هم با پدر شوهر ومادرشوه ت دعوتش کن بزار بفهمه آدم نیست هیچ وقت باهاش گرم نگیر حرف خونواده شوهرتو پیشس نگو کلا سر باش باهاش در حد سلام علیک وخدا حافظ کل کل هم نکن دیدی اون چرت میگه نتو سکوت کن با بچه ها خودتو سر گرم کن
