هفته پیش هم دو شب خونمون خواب بود باردار هم هست بچه اولش هم سه سالشه بعد میگه اصلا دست بچم گوشی ندید بعد بچش تا خود صبح بیدار بود منم امروز دانشگاه کلاس داشتم دیشب اصلا نخوابیدم خودش هم اصلا به بچش نمی رسید همش مادرم آرومش میکرد بعد حالا من بعداز ظهر از دانشگاه اومدم از صبح هم از هشت تا یک بعداز ظهر رفتم باهاش آزمایشگاه آزمایش هاشو داده دوباره بدون اینکه ناهار بخورم سریع رفتم دانشگاه اومدم خونه بچه اش هی گریه میکنه میگه گوشی میخوام میگه اصلا گوشی دستش ندید اصلا هم نمیاد بگیرتش بعد مادرم گفتش دیگه انقدر گریه نکن چته خب الان قهر کرده زنگ زده شوهرش بیاد ببرتش کل اون مدتی هم که آزمایشگاه بودیم بچش پیش مادرم بوده