۱۱ ساله عروس این خانواده ام خسته شدم از دستشون هروقت براش مهمون میاد یه جوری با یه ترفندی برای اینکه از سر خودش باز کنه میارتشون خونه من خواهر شوهرامم به هوای مهمونا میان که دور هم باشن به خدا دیگه نمیکشم.
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چه کاراااااااااااااااااا چرااااااااااااااااااااااااا
این مسئله رو با شوهرت در میون بزار و حتما بگا که خسته ای اگر درست نشد با همسرت برو یه جلسه مشاوره تا به شوهرت بفهمونن باید جلوش خانوادش رو بگیره
توی یک ساختمان هستید؟
یبار خواست بیار نزار توم کلک سوار کن زیر بار نرو
خا قبول نکن
بگو حوصله مهمونی ندارم بگو نیان اینجا
یا پذیرایی نکن ازشون
تا حالا بهشون گفتی ؟!
همه چی برمیگرده به ۱۱ سال پیش
اون موقع باید تعارفی رفتار میکردی باهات راحت نباشن
درو باز نکن بگو حمام بودم یا خواب بودم
همچین چیزی
گرچه همون روز اول رو دادی ک اینجوری میکنن
من از خوده مهمان بدم میاد چه برسه به اینکه ورداره مهمان های خودشم بیاره
چه غلطا
در رو باز نکن، گوشیتو حواب نده بگو خواب بودم
یاواسش مهمون بیاد برو بیرون خرید و پیاده روی و …
رک بگو تواناییشو ندارم نیار خونه ی من یبار دعوا میشه نهایت ، یبار قهر میکنه ولی تموم میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز