من با مادر شوهرم تو یک خونه زندگی میکنیم.مادر شوهرم حدودا 49سال سن داره.خیلی خوش اخلاقه ولی یکم تنبله.من دوتا بچه ی کوچیک دارم.توخونه کار زیاد هست ولی مادر شوهر همش درحال قران خوندن ونماز خوندنه وفقط اشپزی نهار با ایشونه.ظرف وجارو بامنه.ازاونجا که خونه ی مادر شوهر کمی بزرگه وبچه های من کوچیکن وهمش بهم چسبیدن وبچه ی کوچیکم شیر خودم میخوره ودمب دقیقه شیر میخواد من واقعا خسته میشم.تا ظرف میخوام بشورم بچه ام گریه میکنه ونمیزاره.ولی مادر شوهر فقط دراز میکشه یا قران میخونه یا مشغول عبادته.چجوری بهش بفهمونم من کمک میخوام؟
آهای غمی که مثله یه بختک رو سینه من شده ای آواره از گلوی من دستاتو بردار، دستاتو بردار از گلوی من از گلوی من دستاتو بردار ، دستاتو بردار 💔 جای خالیت تو قلبم یه سوراخه عمیقه ،بابایی💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از وقتی ازخواب بیدار میشم مشغول ظرف شستن وجارو و....ام تاشب.ولی ایشون اصلا نظافت خونه براش مهم نیست. ...
عزیزم وقتی باهم تو یک خونه اید باید قوانین کارهای خونه هم تقسیم بشه این که نمیشه همه کارها و وظایف گردن یکی بی افته
تو هم چون بی دریغ کارها رو انجام میدی ودرخواستت رو نمیگی ایشون فک میکنن که تو راحتیو مشگلی نداری و به کاره خودشون ادامه میدن شما باید صریح باشید و ازشون بخواه با احترام
آهای غمی که مثله یه بختک رو سینه من شده ای آواره از گلوی من دستاتو بردار، دستاتو بردار از گلوی من از گلوی من دستاتو بردار ، دستاتو بردار 💔 جای خالیت تو قلبم یه سوراخه عمیقه ،بابایی💔