دوباره یادم افتاد تا عمر دارم یادم نمیره مثل خوره جیگرمو میسوزونه اخه عموم ۲۶ سالش بود با هم سه سال تفاوت سنی داشتیم
قسم خوردم مامان بابای اون زنعموم یا هر کسسش بمیره منم با لاک قرمز و آرایش غلیظ برم مراسمش
خودم هنوز بعد یکسال و هفت ماه موهامو رنگ نزاشتم یه روسری رنگ شاد نپوشیدم، هر عروسی هم رفتم از جام جم نخوردم حتی روسری تیرمم باز نکردم تو زنونه
دست و دلم به هیچی نمیره