و دوید و افتاد.اما بلند شد؛باید می رسید! یه جایی تو بچگیامون واسه آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...:) ما که تقصیری نداشتیم جز آرزو های بزرگ🖤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ولی الان میگم کاش برگرده اون روزها و بچه بازی در نمی اوردم و هرطور بود، حالمو خوب میکردم و تلاش میکردم و میخوندم درست تر
🔴 یه بار یکی از همکلاسی هام از استادمون پرسید که به نظر شما مدیریت کردن (یا کلا هر چیز دیگه) به ذات و استعداده؟ استادمون گفت:« من اعتقاد دارم آدمی که خودش رو باور داشته باشه، به هر چیزی که میخواد میرسه.. » و این یکی از الهامبخش ترین جمله هایی بود که شنیدم. تکراریه ولی شاید چون از یه مرد بزرگ شنیدم. امیدوارم برای شما هم همینطور باشه 🧡
من تجربه کنکور و دارم ولی بخاطر دلایلی دوباره میخوام 405 کنکور بدم همش یاد اون روزا میوفتم و اینکه قراره دوباره تجربشون کنم حالم بد میشه واقعا
کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شدكوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود بردمن پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين مي نوازد، آرام، آرام. پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد