از هیچی تو زندگیم شانس نیاوردم دلم مرگ میخواد تورو قرآن دعا کنید امشب بیدار نشم 😭😭😭مادرم صبح زود زنگ زد حالا ی مشکل برامون پیش اومده خودم داغون بودم از قبل گفت بیا خونه ما خواهرتون راه بنداز بره مدرسه کسی خونه نیس ابتدایی
من خودم واقعا جون نداشتم ولی با دوتا بچه راه افتادم و رفتم خواهرم ک رفت مدرسه زنگ زدم مادرم ک من میرم خونه خودم و حالم خوب نیس تو این حین خواهر دیگم از دانشگاه برگشت رابطه خوبی نداریم منم داشتم حاضر میشدم و دنبال پستونک پسرم میگشتم ک بریم دیدم یه صدای جیغ وحشتناک اون یکی پسرم درومد بدو بدو رفتم دیدم خواهر گاوم زده تو صورتش ی بچه3 ساله رو😭😭😭چون فقط خواسته بود تلوزیون روشن کنه اون حیوون نذاشته بود
مارو ازخونه پدرم بیرون کرد و مشکلی ک برام درست شده رو تو سرم زد
فاطمه زهرا رو قسم میدم خیر تو زندگیش نیاره ی سگ داشتم از این خواهر بهتر بود روانیه داغون
جالبه پدرمم پشتشه😭😭😭