من بچمو بردم دکتر امروز ک اتفاقی مادرشوهرمو دیدم🤨اونم میخواست بره دید ک من رفتم دکتر بعد چن دقه اومد دنبالم تو مطب خلاصه نشستیم تا نوبت شد اصلا هم نپرسید بچم چشه ک اوردمش دکتر بعد بچمو برداشت رفتن با اسانسور منم از پله ها رفتم تا دارو شو سریع بگیرم چون تب داشت اومدم طبقه پایین اسانسور زده بود طبقه بالاس دکمشو زدم نیومد باز بدو بدو رفتم طبقه بالا دیدم بالاهم نیومده چن بار رفتمو اومدم بعد دیدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهرم گفت چقدر ناراحتی دکتر چیزی گفته گفتم نه هی پرسیدو گفتم نه اخرش ماجرا گفتم اینم بره زنگ بزنه به ماددش به دعوا اخر سرم گوشیشو زده به زمین ن سر گوشی معلومه ن تهش الان مادرش فک میکنع من بهش گفتم😐
خب قربونت احساس نمیکنی یجوری داستان و با پیازداغ بیشتر تعریف کردی که همسرت رفته دعوا کرده با مادرش؟
تبریک
1
5
10
15
20
25
30
35
40
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀 دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫