از اول میگم
پارسال من با یکی دوست بودم که میگمx
گذشت تا ارتباطم بیشتر شد با یکی دیگه دوست شدم که میگم H اما مشکل xبود که میگه نمیخواست اون کنارمون باشه الان که میگذره یه اکیپ شیش نفر شدیم و این دونفر که بهتون گفتم بهترین رفیقای همن الان بحث اینجا نیست
بحث این که امروز متوجه شدم
H حالش خوب نیست باهاش تماس گرفتم سلام احوال پرسی گفتم چطور شدی گفت کی بهت گفت (یکی از اون شش نفر بهم گفت)گفتم مهم نیست مهم حالت بهتری گفت ای فلانی بی بی سی😐من اینجا بهم بر نخورد گفتم نمخواست نگران بشم اینم بگم قبلش بهش زنگ زدم جواب نداد از گوشی مادرش بهش زنگ زدم جواب داد
بعد یهو صدای زنگ گوشیش اومد(همون زنگ گوشیش بود)
گفت یه لحظه صبر کن رو بی صدا گذاشت منم صبر
بعد گفت دو دقیقه دیگه بات تماس میگیرم گفتم اوکی
گذشت بعد تماس گرفت گفت xبود زنگ زد حالم بپرسه(درحالی که در تماس با من بود بخاطر اون قطع کرد)بعد گفتم اها به تو ک به گوشیت زدم جواب ندادی گفت سایلنت بود درحالی ک پشت تلفن صدا زنگ اومد حالا یا احتمال داره همون لحظه صدا بلند کرده باشه اما بعد گفت صدای گوشی مادرمو از اشپزخونه شنیدم اومدم جوابت دادم (خو تو از کجا میدونی اون تماس گوشی مادرت منم) حس بدی بهم دست داد واقعا برام عزیزه نمیدونم حساسم دارم بد قضاوت میکنم ممنون میشم کمکم کنید