افسردگی پس از زایمان

هنه این دوران وگذروندن خودت باید تلاش،کنی برا حال خوبت دوباره همه چی مث قبل میشه 

خیلی سخته درکت می کنم

چقد مثل مني ولي من هنوز به زايمان نرسيدم اما حس ميكنم دنيام تموم شده 😭خيلي ناخواسته بود ميترسم وقتي هم بياد پشيمون باشم همينجوري

میگذره حق داری الان پریشونی ولی زندگیت رو روال میوفته

من فقط چند ماهه عروسي كردم مشكل مالي داريم حتي شديدا 

حتي از زير فشار قسطامون نميتونيم يه بيرون بريم

همش با خودم ميگم كاش سقط بشه نياد 

تا چند سال ديگ 

اولا ک برو پیش ی روانشناس ، و اون حسی ک فکر می‌کنی دیگه زندگی تموم شد رو شاید اکثر مادر ها تجربه کردن ، ولی می‌دونی ما تمام عمرمون کلیییی وقت تلف میکنیم بعد فقط این یکی دو سال بچه داری به چشممون میاد، این اوایل خیلییییی وقت گیره ، ولی خوبی ماجرا اینه ک هرچی جلوتر میره تو وقت آزاد بیشتری برای خودت پیدا می‌کنی ، من الان ک بچه ام دوساله شده با اینکه دست تنهام ولی با برنامه ریزی به روزای قبل از اون برگشتم حتی شاید بهتر ، چون حالا انگیزه دارم و چون می‌دونم وقتم محدوده با کیفیت تر کار میکنم ، فقط نذار تو چاله این افسردگی بیفتی ، حتما برو دنبال درمانش ، و الان ک هوا هم داره گرم میشه خیلی خوبه تو از چند هفته دیگه میتونی بچه رو بذاری تو کالسکه بری پیاده روی تا حال و هوات عوض بشه ، ی وقتایی اگه مقدوره بچه رو بذار پیش مادری خواهری کسی و با شوهرت برید یه ساعت بیرون تا این حس بهم ریختگی زندگی ولت کنه، از شوهرت خیلی کمک بخواه اون باید بیشتر وقت بذاره تا تو بتونی خودتو جمع کنی

دیروز یه مطلب می. خوندم این بود 

فلامینگو ها بعد به دنیا آمدن بچه ها به خاطر سختی ها بزرگ کردن بچه شون رنگ زیبای صورتی خودشون از دست می دن تا مدتی بعد که بچه بزرگ بشه دوباره صورتی میشن 

این روزها می گذره

ببین من این حس ها رو با گوشت و خونم درک میکنم ، من دست تنها بودم توی شهر غریب و خیلی برام سخت بود چون خیلی عادت به بیرون رفتن داشتم ، منم اوایل حس میکردم خوشی زندگیم تموم شده ولی باور کن این روزا میگذره ، هم تو عادت می‌کنی به بچه داری هم اون هرچی بزرگ تر میشه وقت کمتری میطلبه